تحولات لبنان و فلسطین

۵ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۴:۴۴
کد خبر: 810738

قمار برای بقا

مجید مربایان، پژوهشگر مطالعات تروریسم

وقتی مسعود رجوی در خرداد ۱۳۶۵ وارد عراق شد، یک هدف مشترک با میزبانش، صدام حسین داشت. هر دو آرزوی نابودی نظام جمهوری اسلامی را داشتند و اتحادشان را یک بازی برد-برد می‌دانستند.

مسعود رجوی که برای فرار از استرداد از سوی دولت فرانسه، پناهگاهی تازه یافته بود و می‌توانست در یک کشور همسایه ایران و تحت لوای یکی از دشمنان سرسخت ایرانی‌ها با فراغ بال و بدون کمترین دغدغه‌ای به شرارت‌ بپردازد و در نقطه مقابل صدام نیز از یک نیروی ستون پنجم ایرانی در بحبوحه جنگ تحمیلی بهره‌مند شود که انصافاً نیز رجوی در خوش‌خدمتی به صدام از هیچ اقدامی همچون حمله نظامی و جاسوسی مضایقه نکرد. در حقیقت جنگ ایران و رژیم بعث نقطه اشتراک صدام و رجوی بود که هر دو در این ایام خدمات متقابلی را به یکدیگر ارائه می‌دادند. ۲۷ تیر ۶۷ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، معادلات سرکرده منافقین را به‌هم ریخت. آتش‌بس میان ایران و عراق، جایگاه منافقین را در عراق متزلزل می‌کرد. آن بهانه‌ای که سبب پذیرش منافقین در عراق شده بود، اکنون دیگر وجود نداشت و برای رجوی بیم آن وجود داشت که حتی در مذاکرات صلح، خود و گروهکش وجه‌المصالحه قرار گرفته و به ایران مسترد شوند. از همین رو بود که تنها یک هفته پس از پذیرش قطعنامه، رجوی طی یک قمار، با فراخوان تمامی نیروهای آموزش‌دیده و ندیده گروهکش از تمامی کشورها، در عملیات به اصطلاح «فروغ جاویدان» به ایران یورش برد. برای رجوی مشخص بود نتیجه این عملیات انتحاری چیست. او آگاه بود نمی‌تواند به چیزی که صدام در عرض هشت سال برایش جنگید و دستاوردی عایدش نشد، دست پیدا کند، اما او این تصمیم را گرفت و اجرا کرد تا به صدام اثبات کند برای انجام هر اقدامی، حتی احمقانه‌ترین کارها آمادگی کامل دارد و حاضر است برای ماندن در عراق هرگونه خوش‌خدمتی را برای رژیم بعث انجام دهد. همان‌طور که در انتفاضه شعبانیه سال ۱۹۹۱ نیز در کنار صدام، بخش زیادی از مردم کُرد عراق را سرکوب کرد.
شکست منافقین در عملیات به اصطلاح «فروغ جاویدان» سبب ایجاد تردیدهای جدی برای اعضا شد. رجوی قول فتح سه روزه تهران و اطمینان داده بود وارد هر شهر که می‌شوند مردم از آنان استقبال می‌کنند. رجوی در تحلیل‌هایش پیش از عملیات گفته بود جمهوری اسلامی از روی ضعف نظامی و اقتصادی و بی‌اقبالی مردم برای حضور در جبهه‌ها حاضر به پذیرش قطعنامه شده و این نشان می‌دهد مردم از جمهوری اسلامی خسته شده‌اند و بنابراین به ستون نظامی منافقین به شکل یک ارتش آزادی‌بخش می‌نگرند. اما فیلی که رجوی نمایش داده بود در نهایت برای اعضا موش هم نزایید! تردیدها در میان اعضا برای رجوی بسیار خطرناک بود و هر لحظه احتمال شورش و نافرمانی جدی به نظر می‌رسید. رجوی نیازمند توجیهی برای این شکست بود.
چند ماه پس از شکست منافقین در عملیات مرصاد، مسعود رجوی در یک نشست با حضور اعضای گروهکش با برشمردن دلایل شکست در این عملیات، نه تنها قمار خود در انجام این عملیات را دلیل شکست ندانست، بلکه انگشت اتهام را به سمت اعضا برگرداند.
رجوی به اعضا گفت آنچه سبب شد آن‌ها در پشت تنگه چهارزبر گرفتار و تارومار شوند، دغدغه‌های ذهنی آن‌ها بوده است. اینکه در آن لحظات مبارزه به چیزی غیر از مبارزه فکر می‌کردند و ذهنشان درگیر امور زندگی اعم از زن و بچه و این قبیل مسائل بوده است. رجوی گفت انتظار دارد اعضا فقط و فقط به مبارزه و گروهکشان فکر کنند و هر چیزی که سبب ایجاد دغدغه‌ای غیر از مبارزه می‌شود را کنار بگذارند و همین جلسه، سرآغاز اقدامات وحشتناکی در این گروهک تروریستی می‌شود. طلاق‌های اجباری، جداسازی فرزندان از مادرانشان، عقیم‌سازی زنان و بسیاری اقدامات مشابه دیگر از ثمرات شکستی بود که رجوی در عملیات مرصاد متحمل آن شد.
رجوی برای بقای خود و گروهکش و اثبات به دیگران که برای زنده ماندن حاضر به هر نوع قماری است، عملیات از پیش شکست‌خورده فروغ جاویدان را انجام داد و با این قمار، تعداد زیادی از نیروهایش را قربانی و پس از آن نیز برای حفظ تشکیلاتش، نیروهای باقی‌مانده‌اش را با طرح ادعاهای اینچنینی از اولیه‌ترین حقوق یک انسان محروم کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.